شناسایی انگیزههای درونی برای مالک محصول شدن
این مقاله درنظر دارد فقط به یک پرسش پاسخ دهد: «قبل از کار کردن در نقش مالک محصول چه چیزهایی را باید بدانم؟»
بیایید این جمله را به این صورت بیان کنیم؛ اگر میخواهید مالک محصول (PO) باشید باید پاسخ شما به سؤالات زیر مثبت باشد:
- آیا صحبت کردن با مردم را دوست دارید؟
- آیا از درگیری نمیترسید؟
- آیا از رهبری کردن جلسات لذت میبرید؟
- آیا از گوش کردن بیشتر از حرف زدن لذت میبرید؟
- آیا مذاکره کردن را دوست دارید؟
- آیا میتوانید در هر زمانی تصمیمگیری کنید؟
اگر پاسخ شما به همه این سؤالات مثبت است پس مالک محصول شدن یک ماجراجویی عالی و لذت بخش خواهد بود اما اگر به برخی از این پرسشها پاسخ منفی دادهاید باید درمورد آن مقداری تامل کنید یا خود را تغییر دهید.
من میخواهم اصولی را با شما در میان میگذارم که اگر قصد دارید مالک محصول شوید لازم است آنها را بدانید اما در مورد تئوری صحبت نمیکنم بلکه آموختههایم در طی هشت سال اخیر که مالک محصول بودهام را در اختیار شما قرار میدهم.
اگر میخواهید درمورد نظریههای PO اطلاعاتی کسب کنید میتوانید آن را از Scrum Guide دریافت کنید. من همچنین مقالاتی درمورد «مالک محصول چه چیزی نیست» و «مالک محصول باید چه مهارتهایی داشته باشد» نوشتهام که اگر میخواهید این نقش را به طور عمیقتری بررسی کنید به آنها نگاهی بیندازید.
آیا صحبت کردن با مردم را دوست دارید؟
اگر قصد دارید مالک محصول شوید آماده باشید تا با افراد زیادی در مورد زمینههای مختلف صحبت کنید. به همین دلیل است که از شما پرسیدم: آیا صحبت کردن با مردم را دوست دارید؟ پاسخ شما باید مثبت باشد در غیر این صورت هر روز آشفتهتر خواهید شد. چند نمونه از افرادی که در صورت مالک محصول شدن با آنها صحبت خواهید کرد:
- حامی مالی: او دلیل، اهداف و بودجه را فراهم میکند. مالکان محصول باید 100٪ با او هماهنگ باشند. جایی برای شک و تردید وجود ندارد.
- کاربران نهایی / مشتریان: لازم است بدانید آنها چه کار میکنند، و رنجها، آرزوها و انتظارات آنها چیست. مالکان محصول باید با آنها همدلی کنند.
- توسعه دهندگان: مالکان محصول باید مشکلاتی که میخواهند حل کنند و اینکه چرا مهم هستند را برای آنها توضیح دهند، همچنین باید مراقب باشند که از خط خطرناک «چگونه» که مسئولیت تیم توسعه است عبور نکنند، باور کنید نیازی نیست از این خط عبور کنید.
- اسکرام مستر/مربی چابک: مالکان محصول همراه با آنها رهبران خدمتگزار تیم هستند. بنابراین لازم است که با آنها دائما در تماس باشید و به گونهای کار کنید که از مزایای چارچوبهای چابک سود ببرید.
- UX & UI (رابط کاربر و تجربه کاربر): درک مشتریان و مشکلات آنها مستلزم همکاری نزدیک بین UX ، UI و PO است. آنها باید با یکدیگر شفاف باشند در غیر این صورت، محصولی که هیچ کسی دوست ندارد تولید میشود؛
- QA (تحلیل کیفیت): کیفیت محصولات چگونه تضمین میشود؟ با صحبت کردن با QA و هماهنگ کردن ایدهها، نکات مهم برای محصول، عوامل عدم موفقیت و غیره با آنها.
- سطح C: بیشتر اوقات مالک محصول با سطح بالاتر از خود در شرکت در تبادل است و جای هیچ تردیدی نیست. مالکان محصولات باید شجاع باشند و برای اطمینان از بهترین کیفیت محصول آنها را به چالش بکشند.
- خدمات مشتری: مشتریان از چه چیزهایی شکایت میکنند؟ بهترین تیم برای پاسخ دادن به این پرسش «خدمات مشتری» است. بنابراین مالکان محصول اغلب با آنها تبادل نظر میکنند.
شما باید بتوانید خیلی خوب ارتباط برقرار کنید و پیام درست را در لحظه مناسب در قالب مناسب در اختیار مخاطبان مناسب قرار دهید. این یک چالش بزرگ است اما وقتی مالک محصول باشید این کار روزمره شماست.
پینوشت: این فهرست میتواند بزرگتر باشد اما فکر میکنم نکته را فهمیدهاید.
آیا از درگیری نمیترسید؟
با این پرسش شروع می کنم: از به چالش کشیدن افراد و به چالش کشیده شدن چقدر احساس راحتی می کنید؟ حقیقت این است که زندگی مالک محصول یک درگیری مداوم است. بدون آن به هیچ چیز ارزشمندی نخواهیم رسید و این نقش کسل کننده خواهد بود.
ما بهترینها را برای مشتریان خود میخواهیم بنابراین باید به چالش بکشیم و همچنین به چالش کشیده شویم. ما فقط میتوانیم بهترین رویکردها را به صورت مشارکتی کشف کنیم که به معنای بیان صریح عقاید است و همیشه نظرات متفاوتی وجود خواهد داشت که منجر به درگیری میشود. در اینجا جملهای که من در این مورد دوست دارم را میآورم:
«ترس از درگیری- گروههایی که به یکدیگر اعتماد میکنند از گفتگوهای پرشور پیرامون موضوعات و تصمیماتی که برای موفقیت سازمان مهم هستند نمیترسند. آنها از مخالفت کردن با یکدیگر، به چالش کشیدن و مورد پرسش قرار دادن دیگران تردیدی به خود راه نمیدهند زیرا همه آنها منجر به یافتن بهترین پاسخها، کشف حقیقت و تصمیمگیری عالی میشود»- پاتریک لنسیونی
در کتاب «پنج کار نادرست یک گروه»، این موضوع توسط پاتریک لنسیونی بحث شده است که توصیه میکنم این پست را بخوانید.
فهرست درگیریهایی که همیشه با آنها مواجه میشوید عبارتند از:
- به چالش کشیدن ذینفعان: یک لیست بزرگ از خواستههای افراد مختلف وجود دارد. بنابراین شما به عنوان یک PO باید بدانید که برای کسب و کار چه چیزی مهم است که بدان معناست که باید همه را به چالش بکشید. متاسفانه باید به شما بگویم که مردم متنفرند از اینکه به چالش کشیده شوند هرچند باید این کار را انجام دهید؛
زمانی یک مدیر ارشد به من گفت: «من توضیح نمیخواهم، بلکه میخواهم کار انجام شود». من به او گفتم اگر دلیل آن را ندانیم نمیتوانیم کار را به خوبی انجام دهیم، پس از آن تصمیم گرفت که دلیل آن را با ما در میان بگذارد و ما توانستیم گزینه بهتری برای حل مساله پیدا کنیم.
- به چالش کشیدن رهبر فنی: این کار مشکلی است اما سعی کنید موانع را بشناسید. رهبر فنی از شما میخواهد که موضوعات فنی را در اولویت قرار دهید. وظیفه شما این است که دلیل آن را پیدا کنید، اینکه چرا برای کسب و کار مهم است، و چه اتفاقی میافتد اگر در اولویت قرار نگیرد. خلاصه اینکه شما باید گفتگوهای عمیق تری درباره پیدا کردن تعادل بین فناوری و کسب و کار داشته باشید.
- به اندازه کافی خوب: چه زمانی محصول آماده است؟ UX ، UI ، تیم توسعه و غیره نظرات مختلفی درمورد آن دارند. پس به یک درگیری دیگر خوش آمدید، تصمیم با PO است اما باید بتوانید نظر همه را جلب کنید و بهترین تصمیم را برای محصول بگیرید.
- بالا به پایین: این یک مورد کلاسیک است، شخصی نزد شما میآید و از شما می خواهد همین حالا کاری را انجام دهید چون «فوری» و «اولویت اول» است (من عاشق این کلمات هستم)، مهم نیست که با چه کسی صحبت میکنید، شما باید به چالش بکشید زیرا شما مالک چشم انداز محصول هستید.
اینها فقط چند نمونه بودند اما فکر میکنم متوجه شدید که زندگی یک PO به هیچ وجه خسته کننده نیست.
آیا از رهبری کردن جلسات لذت می برید؟
در نقش مالک محصول احتمالاً هر روز باید در جلسات زیادی شرکت کنید. در بیشتر جلسات مجبور خواهید بود رهبری جلسات را به عهده بگیرید. شما باید با آن احساس راحتی کنید زیرا بخشی از زندگی یک مالک محصول است.
در جلسات باید در تعریف موارد زیر دقت کنید:
- کدام جلسات باید پذیرفته شوند: شما به جلسات متعددی دعوت میشوید که این وظیفه شما است مشخص کنید در کدامیک حضور یابید و در کدامیک حضور پیدا نمیکنید، شما باید اولویتهای خود را روشن سازید در غیراینصورت بیشتر وقت خود را در اتاق جلسات میگذرانید.
- چه کسانی باید در جلسات شرکت کنند: وقتی گردهماییها را سازماندهی میکنید اطمینان حاصل کنید که فقط افراد مناسب در آن حضور دارند، و وقت دیگران را هدر نمیدهید. یکی از دامهایی که معمولا در آن گرفتار میشوید دعوت کردن از افراد فراوان و برگزاری جلسهای است که به جلسه دیگری منتهی میشود چون هنوز تصمیمی گرفته نشده است.
- مدت زمان جلسه چقدر باید باشد: کاملاً واضح به نظر میرسد اما مالکان محصول به طور پیش فرض معمولا مدت 60 دقیقه را برای جلسات برنامه ریزی میکنند حتی اگر صحبت کافی وجود نداشته نباشد که بسیار خطرناک است زیرا ممکن است از هدف جلسه دور شوند و زمان به هدر میرود. جلسات کوتاهتر و دقیقتر بهتر از برگزاری جلسات طولانی تر که به هیچ چیزی منتهی نمیشوند است. یک قانون خوب 45 دقیقه میباشد.
- در طول جلسه چه تصمیماتی باید گرفته شود: ما باید برای جلسه آماده باشیم. ارسال دعوتنامه خالی گزینه خوبی نیست بلکه باید آخر جلسه را در ذهن خود برنامهریزی کنیم یعنی نتیجه جلسه را تصور کنیم و برنامه را از آنجا تهیه کنیم.
«حقیقت تلخ این است که جلسات بد تقریباً همیشه منتهی به تصمیمات بد میشوند پس بهترین دستورالعمل میانهروی است».
پاتریک لنسیونی، مرگ با جلسات
تعدادی از جلساتی که یک مالک محصول آنها را رهبری خواهد کرد عبارت است از :
- پالایش بک لاگ: مالک محصول باید مشکلاتی که قرار است حل شوند را معرفی کرده و PBI (آیتم بک لاگ محصول) را برای اولویتبندی تهیه کند. چالش در اینجا این است که وارد بحثهای فنی بی پایان نشوید.
- برنامه ریزی اسپرینت: شما به عنوان مالک محصول باید تعریف دقیقی از «هدف اسپرینت» داشته باشید و با تیم متعهد شوید که در تعامل بعدی قرار است چه کاری انجام دهید.
- طوفان فکری: فرصتهای زیادی برای کشف و تامل بر روی دیدگاههای جدید وجود دارد که طوفان فکری یکی از آنهاست که با استفاده از آن میتوانید ایده های هرچه بیشتری بدست آورید.
- نگاشت داستان کاربر: هنگامی که میخواهید محصول جدیدی بسازید بهتر است که از دیدگاه مشتری بیندیشید و سپس ویژگی های مورد نیاز را تعریف کنید. پس از آن میتوانید انتشار محصول را مشخص کنید.
اینها فقط چند مثال از تعداد فراوان بود.
آیا بیشتر از حرف زدن گوش میکنید؟
در این مرحله از مقاله متوجه میشوید که مالک محصول تعامل زیادی با افراد مختلف دارد. یک سوال مهم این است: آیا شما شنونده خوبی هستید؟ به عنوان مالک محصول باید بیشتر از آنچه صحبت میکنید گوش دهید.
من آموختهام که باید سریعتر از آنچه که میتوانم نتیجهگیری کنم. وقتی روش سؤال پرسیدن را بهبود دادم نتیجه بهتری بدست آمد اما چرا باید سوال بپرسید؟ چون مالکان محصول میتوانند مجهولات را کشف کنند. چند مثال در اینجا می آید:
- چرا غیرممکن است: بارها از تیم توسعه خواهید شنید که «این کار غیرممکن است». وظیفه شما این است که اطلاعات بیشتری در این باره کسب کنید و سوالاتی بپرسید تا دلیل آن را کشف کنید. به عنوان مثال میتوانید بپرسید «چه موانعی شما را به این نتیجه رسانده است؟».
- نیازهای واقعی مشتریان چیست: همیشه خواستههای زیادی وجود دارد اما نکته اینجاست که مشتریان به چه چیزهایی نیاز دارند؟ پیدا کردن این نیازها آسان نیست اما با تحقیق کردن دلیل را بهتر خواهید فهمید به عنوان مثال «چه مزایایی از این ویژگی انتظار دارید؟»، «چه مشکلاتی را میخواهید با این کار حل کنید؟».
- چرا کاری خیلی فوری است: هر زمان که مشکلی پیش میآید افراد نزد شما آمده و میگویند «این کار فورا باید انجام شود». اگر همه اینها را واقعی در نظر بگیرید پس بهتر است آتش نشان شوید نه مالک محصول. با پرسیدن سؤالات چالش انگیز به این نکته میرسید، به عنوان مثال، «چرا از دید شما این مساله فوری است؟»، «اگر هیچ کاری نکنیم چه اتفاقی میافتد؟».
برای اینکه بیشتر از صحبت کردن گوش دهیم باید سوالات قدرتمندی بپرسیم. اگر این کار را انجام نمیدهید هرچه زودتر شروع کنید اگر میخواهید مالک محصول باشید.
آیا مذاکره کردن را دوست دارید؟
به گمانم میدانید که مذاکره بخشی از کار روزمره شماست بنابراین اگر مذاکره کردن را دوست ندارید لحظههای سختی را به عنوان مالک محصول خواهید داشت.
اول از همه باید بدانید که مذاکره به این معنی نیست که نظر شما باید برنده شود. شما باید به گونهای عمل کنید که بهترین نتیجه برای محصول بدست آید. هدف همکاری است بنابراین طوری مذاکره کنید که با هرکسی همکاری کنید و ایدههایتان بالاتر از دیگران قرار گیرد. اگر فکر می کنید که باید در مذاکره پیروز شوید متاسفانه باید به شما بگویم که از قبل بازنده هستید.
- پالایش بک لاگ: برای پالایش PBIهایی (آیتم بک لاگ محصول) که میخواهید بر روی آنها کار کنید بایستی بارها و بارها با تیم مذاکره کنید زیرا آنها شما را به چالش میکشند و میگویند که نمیخواهند این کار را انجام دهند چون تیم معتقد است این کار برای سلامتی محصول خطرناک است. بنابراین باید با آنها مذاکره کنید تا به نتیجه بهتری برسید.
- برنامه ریزی نقشه راه: هر زمان که میخواهید نقشه راه را برنامه ریزی کنید موضوعات زیادی وجود دارد و همه میخواهند چیزی را در اولویت قرار دهند اما ظرفیت محدود است. یعنی شما باید با همه مذاکره کرده و تعهد دهید. به طور خلاصه باید به حرفهای همه گوش دهید و موارد قابل قبول و غیرقابل قبول را مذاکره کنید.
- وظایف فنی: تیم توسعه از شما می خواهد اصلاحات، به روزرسانیها و تحقیقات را انجام دهید. اگر به همه آنها پاسخ مثبت دهید هیچ فایده ای برای کسب و کار ندارد و اگر به همه آنها پاسخ منفی دهید تیم بیانگیزه می شود. بنابراین برای رسیدن به تعادل باید مذاکره کنید. تیم باید احساس کند که شنیده میشود و باید با آنها به توافق برسید که چه چیزی برای محصول بهترین است.
مذاکرات فراوانی انجام خواهد شد و خبر خوب این است که تکنیکهای زیادی وجود دارد که میتوانید یاد بگیرید و من پیشنهاد میکنم مقالات زیر را بخوانید:
- این تاکتیک گروگانگیری FBI شما را به رهبر بهتری تبدیل میکند
- عالیترین تاکتیک های مذاکره که در عمل دیدهام
آیا میتوانید در هر زمانی تصمیمگیری کنید؟
یکی از چالش برانگیزترین جنبه های نقش مالک محصول این است که همیشه باید آماده تصمیمگیری باشید. به عنوان مالک محصول روزانه باید تصمیمگیری کنید. تصمیمات ساده و همچنین سختی وجود خواهد داشت و مهمترین چیز این است که شما باید آماده تصمیمگیری باشید.
«بهتر است تصمیم نادرستی بگیرید تا به بی تصمیمی عادت کنید. اگر بیتصمیمی برای شما تبدیل به عادت شده است مطمئناً نمیتوانید عمل کنید و عمل پایه و اساس موفقیت است…. اگر بیش از حد به آن فکر کنید هرگز تصمیمی برای پیشرفت و ایجاد تغییر اتخاذ نمیشود».
– ریچارد برانسون
تعدادی از تصمیماتی که لازم است در آینده اتخاذ کنید عبارتند از:
- تاریخ انتشار: تیم توسعه و همچنین کسب و کار از شما انتظار دارند که روند انتشار، در چه فواصل زمانی انجام میشود، چه زمانی محصول منتشر میشود، و ارتباطات چگونه خواهد بود، را تعریف کنید.
- گزینه های توسعه: بارها پیش خواهد آمد که تیم چندین گزینه برای یک ویژگی خاص پیدا میکند. آنها به شما نگاه میکنند و میپرسند «از کدام راه باید برویم ؟» و تا زمانی که تصمیم نگیرید تیم حرکت نخواهد کرد زیرا آنها انتظار دارند که مسئولیت آن را به عهده بگیرید چون شما مالک محصول هستید!
- اولویت چیست: از میان لیست گسترده آیتم های بک لاگ محصول، در نهایت اولویت کدام است؟ شما باید طوری تیم را رهبری کنید که ارزش کسب و کار را به حداکثر برساند.
- چه زمانی ویژگی آماده انتشار است: تیم توسعه نتیجه کار خود را به شما ارائه میدهد و شما تصمیم میگیرید چه زمانی آماده انتشار است. دوباره تا زمانی که تصمیمگیری نکنید تیم منتظر است و حرکت نخواهد کرد پس مراقب باشید که یک مانع نباشید.
اگر میخواهید در مورد نقش مالک محصول اطلاعات بیشتری کسب کنید من مقالهای در مورد مهارتهای ضروری که این شخص باید داشته باشد نوشتهام.
امیدوارم آنچه که در اینجا به اشتراک گذاشتم به شما کمک کند تا قبل از اینکه مالک محصول شوید اطلاعات ضروری درمورد آن را بدانید.
منبع
https://uxdesign.cc/are-you-sure-that-you-want-to-be-a-product-owner-391b45bb4b54
سلام
مطلب خیلی خوبی بود
تا وقتی که هنوز به آخرش نرسیده بودم فکر میکردم مقاله تالیفی هست تا اینکه در آخر متوجه شدم ترجمه بوده که این حاکی از توانمندی مترجم در انجام این کار هست
خداقوت