«اگر فنی نیستی چرا برای شغل مدیریت محصول آمدی؟»
این سوال با همان جدیت و در عین حال صمیمیتی که از کارکنان Silicon Valley انتظار دارید، پرسیده شد و البته منطقی هم بود و به لطف اعتبار مصاحبه کننده، از آن سوال هایی بود که در پنج دقیقه اول مصاحبه ممکن بود بخاطرش بیرون انداخته شوم. اما آیا مدیر محصول باید دانش فنی داشته باشه؟ تسلط فنی به اندازه یک مدیر محصول یعنی چه؟
به طور عرفی ، در بیشتر درخواست های استخدام مدیران محصول آمده است که آنها باید دارای حداقل مدرک کارشناسی کامپیوتر و یا تجربه انجام یک پروژه مرتبط باشند. البته استنثناهایی هم وجود دارد ولی داشتن تجربه فنی یک امر مهم است.
اخیرا شرکت ها اقدام به تغییر نیازمندیهای مدیر محصول، به «مدیر محصول باید به اندازه کافی فنی باشد» نموده اند، برای مثال:
- برای پرسیدن سوال های فنی از مهندسین، به اندازه کافی به مباحث فنی تسلط داشته باشید.
- روابط عمومی قوی و قدرت مدیریت مکالمات فنی
- مهارتهای عمیق تحلیلی را کسب کرده باشید. مدرک مهندسی کامپیوتر و یا تجربه برنامهنویسی در این زمینه ایده آل است، یا اینکه عاشق دادهها و تجزیه و تحلیل باشید.
با وجود اینکه کمی جانبدارانه نگاه میکنم، اما معتقدم این تغییر یک تغییر مثبت است و تنها تقاضا و آگاهی روی این تقاضاها را افزایش میدهد. مدیریت محصول هم یک هن و هم یک علم است. هم روانشناسی است و هم مبتنی بر آمار است و در عین نیاز به کلینگری، از کنار کوچکترین جزئیات نیز نمیگذرد. مسئولیتهای روزمره و پیشرفتهای تکنولوژیک، بر اساس صنعت و سایز کسب و کار متفاوت است. در همین حال، موارد کیفی که افراد را به مدیران محصول تحسین شده تبدیل می کند، به ندرت به تجربه فنی فرد مربوط است.
اما سوال کماکان باقی است – تسلط فنی به اندازه یک مدیر محصول یعنی چه؟ چطور به این حد کافی برسیم؟ و در عین حال چطور بین اعضای تیم خود اعتبار کسب کنیم؟
زمانی که سه ماه پیش از تیم مارکتینگ به تیم مدیریت محصول منتقل شدم، دریافتم که چقدر درباره این موضوع در اینترنت مطالب کمی هست. من میخواهم تجربه خودم در تلاش برای یافتن پاسخ این پرسشها را در حالی که در 90 روز اول فعالیت به عنوان مدیر محصول در پینترست میچرخیدم با شما در میان بگذارم.
باقی این مطلب به دو بخش تقسیم شده است:
- توضیح درباره درک فنی و سرمایهگذاری بیشتر در طول زمان
- ایجاد اطمینان و اعتبار با درک اینکه چگونه میتوانید ارزشی را به سرعت ایجاد کنید.
برای درک مسائل فنی، پیش زمینه فنی برای خود ایجاد کنید و سپس زمان صرف کنید
اول ، «تسلط فنی به اندازه یک مدیر محصول » یعنی چه؟ نظرات مختلفی در این زمینه وجود دارد اما من تصور میکنم، منظور، توانایی انجام موارد زیر بر اساس میزان سختی آنهاست:
- مشکل کاربر (یا مجموعهای از مشکلات) را تا رسیدن به نقطه شروع مشکل دنبال کنید.
- تخمین بزنید که ساخت محصول A در مقابل محصول B چقدر طول خواهد کشید.
- چالشهای اجرایی و راه حل پیشنهادی منطقی آنها را پیشبینی کنید.
- برای حل مشکلات فنی، طوفان های فکری راه اندازی کنید.
- فرصت های به دست آمده بر اثر پیشرفت فناوری را شناسایی کنید .
اهمیت نسبی این معیارها بسته به محصول شما متفاوت خواهد بود. ممکن است برای یک برنامه کاربردی مشتری مهمتر از حفظ فناوری جدید باشد، برای مثال، در حالی که شرکتهای B2B باید برای دستیابی به اهداف برنامهریزی شده، نسبت به محدوده پروژه و پیشرفت آن توجه بیشتری داشته باشند. این منطقی است که انتظار داشته باشیم مدیر محصول بتواند همه این موارد را تحت نظر داشته باشد .
حال که یک درک ابتدایی از مدیریت محصول داریم، سوال بعدی این است که چگونه به یک مدیر محصول با درک فنی تبدیل شویم؟ بعضی از مراحل که از نظر من مفید هستند، تقریباً به لحاظ اهمیت دستهبندی شده است:
با کنجکاوی شروع کنید
این از تنها کارهایی است که باید در این لیست حتما انجام شود. البته کنجکاوی زیاد در مورد مشکلات فنی مسیر شما را طولانی میکند ولی بدون آن، هیچ کاری قابل آغاز کردن نیست. میتوان این کنجکاوی را تا حدی پرورش داد، اما من سعی میکنم در طی مصاحبه با طرف مقابل، بیشتر به نکات کلام او توجه کنم.
از خلاقیت مهندسان استفاده کنید !
در ادامه پاراگراف قبلی، برای دانستن اینکه مهندسی یعنی ساخت یک چیز از هیچ، نیازی نیست که خیلی در علوم مهندسی عمیق شوید. صرفا با مشاهده عملکرد مهندسان میتوانید به این موضوع پی ببرید. در عین حال، مهندسی با تمام ظرافتهایی که بخشی از هر روند ذهنی است، همراه است. در پشت هر تلاشی برای ایجاد یک ویژگی، یک مهندس وجود دارد که دهها محاسبه انجام میدهد، ویژگیهای ظریف را بررسی میکند و در جزئیات فکر میکند. عدم درک این مسئله مهندسان را از استقلال و مالکیت لازم برای انجام بهترین کارها محروم میسازد.
برای پیدا کردن یک تفکر مهندسی، زودتر اقدام کنید
همه چیزهایی را که میتوانید در چند روز اول به دست آورید بخوانید، لیستی از سوالات را در دست بگیرید و با یک تخته سفید نزد یک مهندس واقعی بروید تا بتوانید پاسخ سوالات خود را پیدا کنید. سوالات فنی خود را هوشمندانه مطرح کنید و یک درک اساسی از مهندسی در خود پرورش دهید، توجه کنید که این کار شما را از کار اصلی خودتان منحرف نکند و خیلی هم طولانی نشود. از خیره شده به یک صفحه نمایش هم، می توانید چیز هایی یاد بگیرید، چه برسد به اینکه در زمان خود سرمایهگذاری کنید. برای پیدا کردن تسلط فنی به اندازه یک مدیر محصول باید کمی وقت بگذارید.
هر آنچه آموخته اید را با دیگران قابل اشتراک گذاری کنید
در این مرحله احتمالاً شما در دریایی از علائم اختصاری و نمودارها و اصطلاحات شنا میکنید. تمام این اطلاعات جدید را با نوشتن آن در یک سند، نگهداری کنید. این سند را نیز به افراد دیگری که استخدام میکنید ارائه دهید، آنها میتوانند به این سند چیزهایی بیافزایند و یا چیزهایی را از آن حذف کنند. حتی بهتر، فرصتی برای ارائه اطلاعات به تیم دیگری پیدا کنید، به عنوان مثال، به شرکای خود یک جستجوی جدید ارائه دهید. این یک روش عالی برای آزمایش درک شما و برجسته کردن مواردی است که بیشتر باید در آن ها عمیق شوید.
از بازخورد و گزارش اشکال استفاده کنید تا الگوی مسائل مختلف مطابقت داشته باشد
بازگشت به تعریف ما از معنای «به اندازه کافی فنی بودن»، اولین معیارها این است که میتوان مجموعهای از مشکلات کاربران را تا رسیدن به مشکل اصلی ردیابی کرد. یکی از راههای انجام این کار این است که الگوی متناسب با بازخورد و گزارش اشکال را تطبیق دهید.
به عنوان مدیر محصول، شما این افتخار را دارید که اولین بار برای بازخورد محصول پاسخگو باشید. در هر روز ممکن است چندین گزارش درباره مواردی که گیج کننده یا خراب هستند، درست کنید. یک همکار گزارشدهی شما را قطع میکند: «با قراردادن ویرگول در جستجوی من هیچ پیشنهادی به من داده نمیشود.» سپس مادر شما به شما ایمیل میزند که به دنیال جستجوی «ویلیامز-سونوما» بوده ولی به خاطر همین خط فاصله یا ویرگول چیزی پیدا نکرده!
اگر قادر به ردیابی مسئله باشید، به مرور زمان دو اتفاق رخ می دهد:
- شما واژگانی را که مهندسین برای گفتگو در مورد اشکالات خاص استفاده میکنند انتخاب میکنید.
- شما شروع به پیوند مسائل با هم به عنوان علائم مشکل دارای ریشههای یکسان می کنید.
بنابراین گزارشات مربوط به همکار و مادرتان در این مورد جمعآوری میشود: «منطق عادیسازی کامل به صورت نگارشی عمل نمیکند.» با استفاده از این فرآیند، شما همچنین درک نسبی و اولویت موضوعات مختلف را ایجاد خواهید کرد.
با مفاهیم پایه کدنویسی آشنا شوید
نیازی به نگران شدن نیست؛ هدف این است که بتوانیم به سؤالات سادهای پاسخ دهیم مانند اینکه کجا و چگونه متغیر خاصی را تعریف کرده ایم، بدون اینکه یک مهندس را اذیت کند.
روی مفاهیم اصلی تمرکز کنید
در هر زمینه مجموعهای از مفاهیم وجود دارد که بارها و بارها مطرح میشوند، به عنوان مثال، یادآوری در مقابل دقت در جستجو، اهمیت کارایی در مدلسازی دادهها، و غیره را مشخص کنید تا به طور کلی در علم کامپیوتر و حوزه محصول شما مشخص کنید که در اولویتبندی یادگیری شما باشد.
پوست کلفت شوید !
قانون کانینگهام میگوید، «بهترین راه برای گرفتن جواب درست در اینترنت سؤال نکردن یا ارسال پاسخی اشتباه است.» از بسیاری جهات، این استعاره مناسب برای نقش مدیر محصول است – وظیفه شماست که مشخصات اولیه یا مسخره Google Drawings را مشاهده کنید که همه افراد دیگر پس از آن انتخاب میکنند. این تازه شروع کار است
با درک اینکه چگونه میتوانید ارزش فوری اضافه کنید، برای خود اعتبار بسازید
یادگیری هر مهارت جدیدی به زمان نیاز دارد، اما وقتی این اتفاق در این کار رخ میدهد، شما این امکان را ندارید که دانشجوی تمام وقت باشید. شما باید نقاطی را شناسایی کنید که بتوانید تأثیر فوری بگذارید و مشارکت خود را شروع کنید، در حالی که کار در حال افزایش است. امیدوارم این کار چندان دشوار نباشد، زیرا بخشی از دلیل استخدام شدن شما در وهله اول به دلیل مهارتهای مکمل شما در همین چیزهاست. مواردی که باید در نظر بگیرید:
در داده ها عمیق فکر کنید
این ایده وجود دارد که هر عملکرد دارای یک قدرت نهانی است؛ شاهد آن هم اینکه در صورت استفاده، باعث میشود افراد دیگر به کار با شما بپردازند. برای طراحان، این ممکن است توانایی تولید سریع طیف وسیعی از اکتشافات بالا را داشته باشد. برای مهندسین، این امکان وجود دارد که یک نمونه اولیه را سریع ایجاد کنیم، اما همچنین میدانیم چه موقع باید روی یک کد تمیز و قابل توسعه سرمایهگذاری کنیم.
برای مدیران محصول، فکر میکنم نزدیکترین معادل آن تسلط بر داده است. هربار کسی میپرسد «آیا می دانیم چند نفر از ویژگی ABC استفاده می کنند؟» و می توانید بگویید «بله، حدودا 123 نفر» شما اعتبار کسب میکنید. احتمالاً به همین دلیل است که موقعیتهای تحلیلگر محصول به یکی از مهمترین نقشهای موجود در مدیریت محصول تبدیل شده است.
از نظر عملی، تسلط داشتن به معنی دانستن:
- چه اطلاعات فرانت اند و یا بک اند لاگ می شوند
- جایی که این داده ها ذخیره می شوند
- نحوه جستجوی داده ها
- چگونگی تحلیل و آزمایش این داده ها
تجربهی شما از داشتن دانش فنی به عنوان یک مدیر محصول چیست؟ چقدر داشتن دانش فنی را لازم میدانید؟ تسلط فنی به اندازه یک مدیر محصول باید چقدر باشد؟
نویسنده: Lulu Cheng
منبع: وبسایت Medium
خدا قوت، مطلب خلاصه و خوبی بود. به نظرم دید قابل قبولی به افراد غیر فنی که دوست دارن در زمینه مدیریت محصول کار کنن میده. اگر ترجمه متن قوی تر بود خیلی بهتر میشد.
از اینکه مطلب را مفید دانستید ، ممنونم ، حتما در مطالب بعدی ترجمه ها ارتقا داده خواهد شد .
سلام محمد امین عزیز. حتما روی ترجمه بیشتر کار میشه. درباره موضوع مهارت های فنی مدیر محصول مطالب بیشتری کار خواهد شد.
منظور رو نفميدم امير حسين:
پوست کلفت شوید !
ترجمه اش سخت بود