اگر یک مدیر محصول هستید بدون شک اهمیت داده-محور بودن در کار خود را میدانید. داده-محوری پایه و اساس تمامی محصولات موفق در دنیا بوده است و شاخصهای محصول هم بخش مهمی از این داده محوری است.
اما این موضوع برای زمانیکه محصول یا قابلیت جدید تولید میکنید چگونه است؟ انتخاب شاخصهای محصول در روزهای اول توسعه محصول کاری دشوار است چراکه هیچ سابقه دادهای در اختیار ندارید. در برخی موارد اگر مدت زمان کوتاهی از انتشار محصول گذشته باشد به حجم خوبی از داده و اطلاعات دسترسی دارید اما همچنان هیچ ساختار و تمرکزی بر روی متریکهای درست برای استفاده ندارید.
اما متریک های مناسبی که اعضای تیم محصول بتوانند با استفاده از آن پتانسیل موفقیت یا شکست یک محصول را اندازهگیری کنند شامل چه مواردی میشود؟ در ادامه به نکاتی برای انتخاب و بکارگیری شاخصهای مناسب در برنامهریزی نقشهراه محصول خود اشاره شده است.
شاخصهای محصول را از همان روزهای اول تعیین کنید
با تعیین متریکهای خود از همان روزهای اول آغاز به کار محصول خود قادر خواهید بود درک بیشتری از اتفاقات درون محصول خود بدست بیاورید و در تصمیم گیریها بهتر عمل کنید. اینکه در زمان توسعه محصول خود درباره شاخصهای محصول خود صحبت کنید کار خوبی است چرا که ذهن خود را درگیر این موضوع کرده اید و به واسطه آن نیازمندیها سعی میکنید کمبودها را نیز جبران کنید و سیستم را طوری طراحی کنید که بتوانید در آینده به راحتی دادههای مورد نیاز را جمعآوری کنید. در حقیقت پس از معین کردن استراتژی محصول قادر خواهید بود متریکهای خود را نیز تعیین کنید.
با فراوانی ابزارهای آنالیز و تحلیل عملکرد و رفتار کاربران که در اختیار مدیرانمحصول قرار دارد داشتن انباری از دادهها بلافاصله پس از جذب کاربران اولیه کار راحتی است. چالش واقعی انتخاب متریکهای مناسب و درست برای تمرکز روی آنهاست.
نگاه دانشمند گونه به متریکها
برای اینکه بتوانید در آغازین روزهای شروع به کار خود متریکهای مناسبی تعیین کنید، باید مانند یک دانشمند فکر کنید. دانشمندان ابتدا فرضیات خود را تشریح میکنند، سپس یک راه برای تست آن فرضیه مشخص میکنند و سپس اقدام به اندازهگیری میکنند. هرچند که این نوع نگاه و تفکر خیلی ساده میباشد اما به جرات میتوان گفت که این نوع نگاه یکی از بهترین نوع نگاههای موجود برای هدایت یک محصول به سمت موفقیت است.
برای مثال شما ممکن است با خود فکر کنید که یک متریک تبدیلی (conversion metric) از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و باید آن را اندازهگیری کنید. بهعنوان مثال درصد تبدیل کاربران نسخه آزمایشی به نسخه خریداری شده. حتی بدون داشتن هیچ دادهای از کاربران واقعی میتوانید فرضیه خود را درباره اینکه این متریک چگونه باشد و هدف ایدهآل برای شما چیست تشریح کنید. همین فرایند انتخاب متریک به خودی خود ارزشمند است چراکه منجر به مکالمات خیلی خوبی میان اعضای تیم شده است و به شما این اجازه را میدهد که به محض ورود و استفاده کاربران از محصول شما بتوانید فرضیات خود را بسنجید و براساس آن ادامه مسیر خود را بچینید.
مطالعه بیشتر: استراتژی لیستی از کارهایی که باید انجام شوند نیست!
آیا چیز درستی را اندازهگیری میکنید؟
متریکهایی که انتخاب میکنید به مرحلهای که محصول شما در آن جای دارد، صنعت شما، نوع محصول شما و اندازه شرکت شما وابسته است.
اما مهمترین چیزی که باید در متریکهای خود در نظر داشته باشید انتخاب تعداد محدودی از متریکهاست که واقعا برای شما اهمیت دارند. این متریکها همانهایی هستند که با اهداف بلندمدت سازمان شما عجین شده باشند و بتوانید به واسطه آنها به اهداف کسبوکاری خود برسید.
از متریکهای بیهوده و بیاستفاده (vanity metrics) دوری کنید. متریکهای بیهوده آن دسته از متریکهایی هستند که داشتن آنها حس خوبی به شما میدهند اما در انتها هیچ حرکتی نمیتوانید به واسطه داشتن آنها انجام دهید. برای مثال تعداد بازدید از صفحات وبسایت یا تعداد لایکهای فیسبوک متریکهای بیهودهای هستند چراکه این متریکها هیچ ربطی به موفقیت کاربر و کسبوکار شما ندارند.
متریکهایی بهتر در این زمینه میتوانند چیزهایی مثل کاربران فعال، هزینه جذب کاربر و متوسط درامد باشند. اینها متریکهایی هستند که میتوانند در روند کسبوکار شما تاثیر بگذارند.
نمونه شاخصهای محصول برای شما
بهتر است این کار را با جستجو و تحقیق درباره متریکهایی که در صنعت شما بهعنوان متریکهای موفقیت شناخته میشوند آغاز کنید. فرقی نمیکند که در خرده فروشی هستید، کار رسانهای میکنید، شرکت SaaS دارید یا هر صنعت دیگر، مطمئنا افرادی قبل از شما بهدنبال متریکهای خود بودهاند و میتوانید از آنها کمک بگیرید.
بهطور کلی اهداف کسبوکاری همچون درآمد، حاشیه سود، هزینه جذب مشتری و نرخ بازگشت مواردی هستند که در اغلب کسبوکارها مشترک هستند و شما نیز میتوانید از آنها استفاده کنید.
در ادامه تعدادی از متریکهایی که به شما در اندازه گیری موفقیت از جانب مشتری و کسبوکار کمک میکنند را معرفی کردهایم. البته متریکهایی که شما انتخاب میکنید به کسبوکار و محصول شما وابسته است. اما همچنان این نکته را در نظر داشته باشید که باید با تعداد محدودی متریک شروع کنید چراکه به تمرکز نیاز دارید.
متریکهای تعاملی برای محصول
- نرخ استفاده از محصول (دفعات لاگین مجدد، به اشتراک گذاری)
- درصد کاربرانی که یک اکشن بخصوص را انجام می دهند
- میزان استفاده از قابلیت هایمحصول در مقایسه با دیگر قابلیتها
- چه نوع مشتری از هر قابلیت محصول استفاده میکند
- نرخ بازگشت
- نرخ پرش
- کیفیت محصول
متریکهای کسبوکار محور
- هزینه جذب مشتری (CAC)
- ارزش طول عمر هر مشتری (LTV)
- درآمد تکرار شونده ماهانه (MRR)
- درآمد تکرار شونده سالانه (ARR)
- متوسط درآمد به ازای هر کاربر (ARU)
- نرخ تبدیل (بازدید از سایت و تبدیل شدن به عضو)
داشتن متریک هرچند نامناسب و اشتباه بهتر از نداشتن آن است. پس شما هم متریکهایی را برای شروع کار خود انتخاب کنید و با آنها به پیش بروید. همین که یک مدت با متریکهای خود دست و پنجه نرم کنید به مرور متریکها را دقیقتر و مناسبتر میکنید. فراموش نکنید که انتخاب و بررسی متریکها یک کار گروهی است. حتما متریکها را با تیم خود درمیان بگذارید و از کمک آنها استفاده کنید.
سلام. خیلی عالی بود. من که لذت بردم هر چند چیزهای بیشتر از این هم در نظرم هست که وقت کنم براتون ارسال می کنم نظر شمارو هم بدونم.
سپاس
ممنون از نظر مثبت شما نوید جان.
بله حتما ارسال کنید. سعی میکنیم به محتوای این نوشته اضافه بشه.
ممنونم که مطلب شاخصهای محصول رو خوندی. خوشحال میشیم برامون بفرستی.
درود . محتوای بسیار عالی دارید فقط اینکه این محتوا برای محصولات دیحیتال و فناوارانه است در حوزه محصولات فیزیکی و مدیریت محصول سنتی جطور میشود مدیریت محصول صحیحی انجام داد ؟ میدانیم هنوز بازار کشور بیش از ۷۰ درصد سنتی است تا دیجیتال و از طرفی بیزینس های b2b که بسیار مقاومت دارند چه باید کرد؟
سلام پیروز جان.
برای محصولهای سنتی هم بسته به اینکه اهداف صاحب محصول چه چیزی هست (مثلا درآمد بیشتر، شهرت بیشتر، سهم بازار بیشتر و…) میتوان به همین صورت شاخصهایی را تعریف کرد. مثلا:
MRR (شما بر یک اساسی برنجهای جدید را میخرید یعنی از یک فروشی مطمئن هستید و ۱۰-۲۰ درصد بیشتر از آن خرید میکنید)
LTV (شما میدانید که اگر یک نفر را مشتری (چه مشتری خرد چه کلان) خودتان کنید و از محصول راضی باشد حداقل برای یکسال همچنان از شما خرید میکند پس ارزش این مشتری فراتر از یک کیسه برنج است)
CAC (به هر حال برای پیدا کردن مشتریان جدید باید زمان بگذارید چه در اینستاگرام تبلیغ کنید چه به صورت رابطهای و صحبت با دیگران)
NPS (برای شما مهم است که مشتری چنان راضی باشد که شما را به دیگران هم معرفی کند)